وقتي آدم بي دليل عاشق شد... بي دليل دل دادو پس نگرفت هيچ گاه دليلي براي دل كندن نمي يابد و چه سنگين است حكمراني اين عشق بي دليل. همين دوست داشتن بي دليل است كه كم كم شاه قضيه ي دل مي شود. به گمانم اين همان مفهوم تعريف نشده ي جبر است. دوست داشتن همان مفهوم پيچيده اي است كه با هزار مثال نقض هم نقض نمي شود.
واي بر آشيانه اي كه بي كبوتر عشق بماند آنجاست كه زندگي مبهم مي شود وحتي در بي نهايت نيز اثري از آن نمي توان يافت.